مجنونِ خیبر

این عشق , این حقیقتِ شگفتِ دوست به حسنِ محبوب , اولین و آخرین دلیل بر حقیقت داستان خلقت انسان است , و چشمان زیبایی که به دام ابن شگفتیِ هستی سوز افتاده اند , همچنان تنها دلیل انسان در برابر آسمانند

شبکه وبلاگی مجاهدان مجازی

باران ...

دوشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۲، ۰۶:۰۱ ب.ظ


باران و هر آنچه در آن است مرا بی اندازه محو خودش می کند آسمان وقتی آماده باریدن می شود انگار می خواهد تمام عقده های دلم را بی صدا فریاد کند در گوش هر آنکس که ندارد گوش شنوایی

آنچه در دل من است گاه پر می شود از تو انگار همین دیروز بود دست در دست تو در کوچه های تنهاییم قدم می گذاشتم چقدر شیرین گفت سهراب

   چترها را باید بست زیر باران باید رفت ... 

     دوست را زیر باران باید دید ...

    عشق را زیر باران باید جست...

 و چقدر امروز دلم بارانی است نه اینکه هوای تو را درسر بپرورانم نه من تو را با تمام هستی ات در دل دارم برای همیشه ای کاش تو هم همین قدر مرا دوست بداری آقای من از خود شرم دارم نامت را بر زبان برانم وقتی نمی دانم روزهای دوشنبه وقتی نامه اعمالم را می خوانی آیا اینقدر هنوز به من امید داری که حتی برای گناهانم اشک بریزی شرمنده ام که اینقدر سنگ دل شده ام شرمنده ام که در روزهای زندگیم جاری نیستی و فقط جمعه ها غروب که می شود دلم برای نیامدنت می گیرد شرمنده ام که باز امروز تمام شد و حتی دعایی برای سلامتیت نخواندم شرمنده ام می دانم شرمنده بودن فقط بار بی لیاقتی ام را می افزاید اما همین قدر میدانم اگر ذره ای دوستم نمی داشتی حتی ذره ای دلتنگت نمیشدم

 من که دعایم نه به عمل آمیخته آمدنت را نویدم نمی دهد تو برایم دعا کن شاید سر به راه شوم

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۱۸
...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی